نامه ای به خصم
مقام معظم!
تسلیم. قبول. شما بردید. امید 8ماهه، بلکه 4سال و 8ماهه ما برای اینکه بشود در این مملکت برخلاف خواست شخص اول مملکلت کاری کرد، ناامید شد. ناامیدِ ناامید.
می گوییـد امروز روز شکست فتنه بود؛ آری. اگر فتنــه بودن را نپذیریم، شکســت را نمی شود منکــر شد. ما شکست خوردیم. ما از شــــــما شکست خوردیم. تن ما طاقت باتــــوم و گلوله نداشت و تبــــر تیز وحشــیگری 8ماهه تان در میدان خیابان و زندان، ساقه ی نازک و شکننده امید جوانان ما را درهم شکست و بوته یاْس جای آن را گرفت و مطمئن شدیم تا شما زنده اید، هیچ اصلاحی نمی شود کرد.
بسیارخوب. مبارک باشد.
هم بر شما و هم بر ما.
شما بروید به حساب ســـران فتنه برسید و بی هراس از واکنش ما، هرچـــه خواستید بر ســرشان بیاورید. و ما هم می رویم تا در زیرزمین خانه ها و ذهن هایمان، طرحی برای روز بعد از مرگ شما بریزیم.
شــــما خوشبختانه خواهید مرد! دیر یا زود. و پس از مرگ شما، دعوای ارث و میراث و ضعف رهبــــــر جوانبخت مددکار ما خواهد بود.
ما نظام منحوس جمهوری اسلامی را در دوره حکومت سومین رهبرش به تاریخ سنجاق خواهیم کرد.