امامت هاشمی!
امروز در شهــــــر ما پارازیت های این چند هفته بر روی شـــــبکه های ماهــــــواره ای٬ افت شدیدی یافت و پنجره ی تعداد زیادی از این شبکه ها به رویمان باز شد. این، نشان دهنده آن است که حکومت تاحدودی آبها را از آسیاب، افتاده می پندارد. در واقع هم همین است. مابقی قضایا می رود در لابلای ذهن ها و جلوه هایش در گفتار و رفتار مردم به مرور کمرنگ می شود، و هرچه فراموشی فراگیرتر شود خیال حکومت هم راحت تر می شود و احتمالا فضا کمی بازتر. یعنی شدت فضای امنیتی کمتر.
موجکی راه افتاده در وبلاگ ها، که نماز جمعه این هفته تهران را هاشمی می خواند و تشویق حامیان موسوی برای حضور در نماز جمعه. نمی دانم اگر این امر محقق شود تا چه اندازه٬ مهم و مؤثر است و در مقابل تا چه حد برای مأمومان هاشمی، دلگرم کننده.
من شخصا اگر در تهران بودم به نماز جمعه می رفتم؛ اما گمان می کنم حضور معنادار حامیان موسوی در نماز جمعه این هفته با دلخوری و سرخوردگی پایان یابد.
هاشمی مرد صلح و مصلحت است و اگر امام جمعه این هفته تهران باشد چنان دو پهلو حرف خواهد زد و چنان به نعل و میخ می زند که شاید برای بسیاری از حامیان موسوی قابل تحمل نباشد.
البته بعــــــید است هاشمی سخـــــنان چندان ملایمــــــی درباره رئیس منحوس و مجعــــول دولت بگوید، اما بی شک به گونه ی مرموز و پیچیده ای، تهدید و انذارش را خطاب به پادشاه عمامه به سر، به اعلام وفاداری و عرض ارادت مخلوط می کند و همین، دل کسانی که امروز به شدت از او کینه به دل دارند را می آزارد.
پتانسیل سیاسی و حضور همچنان هاشمی در ساخت قدرت به جای خود؛ اما صبغه عاطفی ماجرا، شاید جمعه را _دست کم در کوتاه مدت_ روز موفقی برای هاشمی نبیند. البته ممکن هم هست اگر خیلی هوشمندانه عمل کند، جمعه ای تاریخی رقم بخورد. ... بعید می دانم.