شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
نمازجمعه موعود هم اقامه شد. به نظر من٬ بهتر از پیش بینی ها. اینکه هنوز در قلعه ما، حضرت آیت الله اسنوبال! امکان اقامه نماز دارد، نکته بسیار مثبتی است. اما این پیام تلخ را هم دارد که هنـــــوز به صفحه سی و پنج این نردبان 120پله ای، نرسیده ایم. این دعوای خانوادگی، دیر یا زود با حذف جدی و کامل پایان می گیرد. و تا آن روز نرسد، این حکومت یکی دیگر از مراحل خود را پشت سر نگذاشته و یک قدم به پایان نزدیک نشده است.
جامعه شناسی هم مثل هر دانستنی دیگری، رازهایی دارد که هرچند به قول عرفا، در دهان خلق هم افتاده است، اما حق الیقینش را خود صاحب سر می داند. مثل همان عرفان یا حتی علوم تغذیه.
ما در کارمان به خوبی می دانیم که این حکومت هنوز بسیار جوان است، و مراحل متعدد دیگری را باید طی کند تا به تدریج، به پایان برسد. هرچند، عموم مردم هم به این امر واقف اند و آنرا با جملاتی نظیر «اینا٬ حالا حالاها هستند» بیان می کنند، اما چون مبانی چنین مدلولی را نمی دانند، هر از گاهی هم دلخوش به تغییرات فوری و بنیادین می شوند و گوششان بدهکار نویدهای : «حداکثر 6ماه دیگه» و «نهایتا 2سال دیگه» می شود. اما ما که کم و بیش برای خود روشن کرده ایم که دقیقا چرا «اینا٬ حالا حالاها هستند» اندوه ناشی از این وقوف را هم دائما تحمل می کنیم.
به گمانم، اگر من ِ بیست و چند ساله٬ عمر طبیعی و طولانی _ 70 – 80 ساله _ بکنم و جوانمرگ نشوم، باز همچنان که چند سال پس از انقلاب متولد شده ام، چندین سال پیش از آن می میرم. و چه تلخ که شرایط به گونه ای رقم خورده، که تنها باید به مرگ و پایان این نظم و نظام نگاه امید دوخت. و چه تلخ تر اینکه _ بر مبنای این ادعا_ تمام عمر ما، در عصر حکومت نظام جمهوری اسلامی بر سرزمین مان می گذرد!