شعری از یک دوست
دروغـــگوی صمیــــمی دروغـــگوی عـــــزیز که در کمال سلامت، شکسته ای و مریض!
به هرچه گفته نگفته، به هرچه بود و نبود هم اعتراف کن و هم بخوان مدیح و مجیـز
بگو قبـــــــول بگو اشـــــتباه می کردیم بگو که جور دگر پیش می رود همه چیز
رژیــــــم کاهش وزن مــــوثری داری: لباسهای کثیف و عقیده های تمیز!
شبیه مایه چراغی که دور می ریزند تو آبروی وطن بوده ای بســـوز و بریز
خدا کند که بیایی از آن قفس بیرون رها کنند ترا دوســـتان آن ور میـــــز
دوباره خطبه عقــــد و وکالـت و شـادی به حق عصمت زهرا، به یمن ماه عزیز!
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۸۸ ساعت 13:10 توسط قمارباز
|